ارتباط با خانواده و فامیل شوهر
خانواده همسر شما بخشی مهم از زندگی او هستند و همین قضیه باعث میشود بخش مهمی از زندگی شما نیز باشند. هیچ کس ادعا نمیکند حفظ تعادل بین نیازهای خود و دیگران ساده است، مخصوصا نیازهای خود و یک خانواده، اما ایجاد هماهنگی در خانواده، هم شدنی است و هم واقعا ارزش تلاش را دارد. برقراری ارتباط و بازسازی ارتباط های از دست رفته کار نه چندان آسان اما ارزشمندی است، زیرا سرمایهگذاریِ امروزِ شما در طول زندگی مشترک تان باقی خواهد ماند. در این مقاله از سایت سوربان چند ایده برای چگونگی نحوه ارتباط با خانواده همسر ارائه میگردد.
نکات کلیدی ارتباط با خانواده همسر
1. همراه همسرتان باشید
این قانونِ اصلی ازدواج موفق است. همانطور که شوهر فوق العادهی من دیشب به یادم آورد، برای آنکه رابطهای درست با خانواده همسرتان داشته باشید، باید مسائل را با هم حل کنید. فراموش نکنید هر دوِ شما درگیر این مسئلهاید.
هرگز همسرتان را در موقعیتی قرار ندهید که مجبور باشد بین شما و اقوامش انتخاب کند. با این کار او را در بنبستی بدون راه خروج گیر میاندازید. درعوض سعی کنید رابطهی همسرتان با پدربزرگ و مادربزرگ، والدین و برادر و خواهرش را درک کنید و در صورت امکان از آن حمایت کنید. حتی اگر والدین همسرتان بسیار بد باشند، بههرحال پدر و مادر او هستند.
2. حد و مرزها را مشخص کنید
بچه ها حق ندارند پیش از وعده های اصلیِ غذایی شکلات بخورند؟ به خانواده ها پول قرض نمیدهیم؟ با همسرتان مشخص کنید چه چیزهایی مهماند. برای نمونه، ما به فرزندانمان اجازه میدهیم هر زمان هرچیزی خواستند، بخورند، اما اگر بخواهند ده تا بستنی پیش از شام بخورند، چه؟
از نظر من مشکلی ندارد، بهشرط آنکه شام شان را به اندازه بخورند. اما دربارهی کارهای مدرسه خیلی خیلی حساس هستیم. فکر نمیکنم تا حالا به ذهن بچه هایم خطور کرده باشد که نمرهای زیر «بسیار خوب» هم وجود دارد. با کمک اعضای خانواده، ارزشهای خانواده تان را مشخص کنید و آنها را با اقوام همسرتان در میان بگذارید: همهی ارزش ها را با همهی اقوام.
حالا که صحبت از حدومرز شد، این را هم بگویم: هرگز قولی ندهید که نتوانید عملیاش کنید. کوتاه آمدن در مقابل دیگران به منظور حفظ آرامش و صلح، به ندرت مسائل را حل میکند، مخصوصا اگر خانواده همسرتان پرتوقع باشند.
گوش دادن را با پاسخ دادن اشتباه نگیرید. شما موظف نیستید همهی اوامر خانواده همسرتان را عملی کنید، اما باید به صحبت هایشان گوش بدهید. انسان ها وقتی حس کنند صحبت شان بدون شنیده شدن، رد شده است، لجباز و یک دنده میشوند و برای شنیده شدن بلندتر فریاد میزنند.
3. روی مواضعتان پافشاری کنید
مانند نوجوانان، خشک و غیرمنعطف نباشید، اما بر سر مواضع تان محکم بایستید. برای مثال اگر نمیخواهید اقوام همسرتان سرزده به خانه تان بیایند، رک و راست به آنها بگویید ترجیح میدهید قبل از آمدن تماس بگیرند و نمیتوانید پذیرای مهمان سرزده باشید.
شما و همسرتان قدرتمندتر از چیزی هستید که فکر میکنید. تصمیم گیرنده شمایید. شما حد و مرز دید و بازدید، جشنها، دیدن نوهها و سایر امور را مشخص میکنید. خودتان را دست کم نگیرید. اگر نخواهید، هیچ کس نمیتواند برنامه اش را به شما تحمیل کند.
4. بیواسطه صحبت کنید
تا حد امکان از شخص سوم برای رساندن حرف تان استفاده نکنید. از همسرتان نخواهید که با خواهرش دربارهی کاری صحبت کند که باعث ناراحتی تان شده است؛ خودتان مستقیما صحبت کنید. اگر کسی اذیتتان کرد، هرچه سریع تر به او بگویید.
گاهی اوقات مسئله جدی است، اما بعضی اوقات ممکن است سوءتفاهم باشد. خانمی با فردی ازدواج کرد که خانوادهاش در آلمان بزرگ شده بودند. هروقت اعضای خانواده به آشپزخانه میرفتند، در را پشت سرشان میبستند و او معمولا در سالن تنها میماند. او سالها این وضعیت را تحمل کرد و سرانجام به خود جرئت داد که از مادرشوهرش بپرسد چرا درِ آشپزخانه را میبندد. مادرشوهرش جواب داد: «چرا؟ خب برای حفظ حرارت. ما همیشه در آلمان این کار را میکردیم». پس بستن درِ آشپزخانه هیچ ربطی به او نداشت! این سوءتفاهم فرهنگی که نه آن خانم متوجه اش شده بود و نه خانوادهی شوهرش، باعث ناراحتی چندسالهی او شده بود.
5. واقع بین باشید
واقعا واقع بین باشید. همهی پدرشوهر ها بلد نیستند سینک ظرف شویی را تعمیر کنند و همهی مادر شوهر ها هم عاشق پختن کلوچه با نوهها نیستند. این کلیشه های ذهنی را کنار بگذارید و مطابق واقعیت فکر کنید: از دیگران کاری را نخواهید که نمیتوانند انجامش دهند.
6. حفظ آرامش را یاد بگیرید
من معمولا درگیر موقعیت هایی میشوم که نباید. همیشه هم عجولانه تصمیم میگیرم. خوشبختانه شوهرم بسیار معقول تر از من است. بسیاری اوقات بهترین کاری که میتوانید بکنید، هیچ کاری نکردن است. زمان، بسیاری از دردها را دوا میکند و حق بسیاری را کف دستشان میگذارد.
7. در رابطه ها مؤدب باشید
از توهین و حمله به ویژگی های شخصیتی خانواده همسرتان خودداری کنید. برای مثال پدرزن جک یک بار فرزندش را «جَوگیر» نامید. جک گفت: «نوک زبانم بود که بگویم او بهشدت زورگو است، اما خوشبختانه جلو زبانم را گرفتم. بااینکه جدّا او یک زورگوی واقعی است.»
در شرایط سخت و پیچیده، انسان های سرسخت بیطرف میمانند. حتی اگر درگیری شدیدی رخ داد، اگر ساکت ماندن برایتان سخت است، سعی کنید همچنان مؤدبانه رفتار کنید. کشور سوئیس شعار درستی دارد: «کسی که خویشتن داری میکند، در امان میماند.» شما که سخنگوی خانواده نیستید.
8. پخته رفتار کنید
پدر و مادرتان باید دوست تان داشته باشند، اما پدر و مادر همسرتان نه لزوما. بپذیرید که والدین همسرتان پدر و مادر شما نیستند و نباید چنین انتظاری از آنها داشته باشید. این نوع رابطه را «متفاوت» بدانید و نه «بهتر» یا «بدتر».
برای اینکه این رابطه درست پیش برود، از مسائل کوچک بگذرید و بر سر مسائل اصلی مذاکره کنید.
یاد بگیرید شرایط را از دریچهی نگاه خانواده همسرتان ببینید و اگر موافق چیزی نبودید، پخته رفتار کنید. برای مثال من از گوشت گوسفند متنفرم، به آن لب نمیزنم و به ندرت میپزم.
اما مادرشوهرم وقتی برای شام به خانه شان میرفتیم، گوشت گوسفند میپخت. بعد از چند سال دست و پنجه نرمکردن با گوشت گوسفند، متوجه شدم علت کارش خوشحالکردن همسرم است که از وقتی ازدواج کردهایم، دچار قحطی گوشت گوسفند شده است! از آن زمان به بعد قبل از رفتن به آنجا سالاد میخورم تا همسرم بتواند با خیال راحت گوشت بخورد.
9. مهربان باشید
حتی اگر از شدت خشم مجبورید دندان هایتان را به هم فشار دهید، مهربانانه سخن بگویید. اگر نمیتوانید اینگونه صحبت کنید، ساکت شوید و لبخند بزنید.
10. حس شوخ طبعی تان را حفظ کنید
شوخ طبعی را فراموش نکنید. دوست عزیزی این داستان را برایم تعریف کرد: «وقتی بچهی اولم را باردار بودم، پدرشوهرم هدیهای خاص برایم خرید: یک قبر. از او پرسیدم چرا قبر؟ گفت: ممکن است از زایمان جان سالم بهدرنبری. برای همین فکر کردم باید آمادگی اش را داشته باشی.»
اگر من بودم، محکم میکوبیدم توی سرش. درعوض دوستم خندید و از او به خاطر هدیهاش تشکر کرد.دوستم و فرزندانش هماکنون سالماند.