در مورد رابطه عشق و ازدواج نظرات متفاوتی وجود دارد. اما آنچه که مسلم است عشق برای ازدواج کافی نیست. عشق میتواند یک شرط لازم و یا از نظر برخی شرطی غیر ضروری برای ازدواج باشد اما قطعا ازدواج به خاطر عشق و بدون در نظر گرفتن سایر معیارهایی که با منطق سنجیده میشوند ممکن است افراد را از مسیر سعادتمندی در زندگی مشترک دور کند.
چگونه انتخاب کنیم؟
شاید این جمله را شنیده باشید: «با قلبت تصمیم بگیر اما عقلت را با خودت ببر» بله برای یک ازدواج موفق لازم است که عقل و منطق را در کنار احساستان مدنظر قرار دهید. از رفتارهای احساسی تند و آتشین بپرهیزید. نباید به خاطر دلسوزی و ترحم یا فقط دوست داشتن با کسی ازدواج کنید. سعی کنید ازدواج و انتخاب عاقلانه داشته باشید و ریسمان آن معیارهای درست انتخاب همسر باشد. نیازهایتان را شناسایی کنید، جوانب انتخاب خود را ارزیابی کرده، قاطعانه تصمیم بگیرید و متعهدانه رفتار کنید. عشق با رویا و ایدهآل بودن سرکار دارد و خوشبینی و بیمنطقی را در باور دختر و پسر به وجود میآورد.
در حالی که زندگی کردن زیر یک سقف یک واقعیت است و با شخصیتهای واقعی زن و شوهر سرو کار دارد و جایی برای رویا پردازی نیست. در زندگی واقعی فرد باید مهارتهای زیادی برای کنار آمدن با تفاوتهای همسر به دست آورد و بداند ازدواج یعنی پیدا کردن اشتراکات در میان تفاوتهایی که وقتی وارد زندگی میشوید از دیدن آنها تعجب میکنید. همانگونه که ازدواج به خاطر عشق اشتباه است، ازدواج خالی از عشق نیز قابل قبول نیست. اینچنین رابطهای تبدیل میشود به مشتی روابط خام و مكانیكی. اما صرفا به خاطر عشق ازدواج نکنید. عشق شرط کافی برای ازدواج کردن نیست.
برای ازدواج کردن به مواردی غیر از عشق مانند تفاهم، درک یکدیگر، قبول داشتن شخص مقابل از نظر شخصیتی و فکری و… نیاز است. عشق به بهتر شدن روزهای بعد از ازدواج کمک میکند. عشق میتواند آن آخرین حلقهای باشد که اگر زندگی مشترکتان در حال فروپاشی است شما را نگه داشته تا خودتان را اصلاح کنید. چشمهای عاشقتان را باز کنید و ببینید که اگر فردا صبح عاشق نباشید آیا حاضرید یک دقیقه با کسی که قبلا عاشقش بودید زندگی کنید یا نه. دوران عاشقیتان را صرف شناختن همدیگر و پیدا کردن تفاهم کنید.
عشق و شناخت
ازدواج به خاطر عشق، بدون شناخت، در واقع ازدواج برای عشقی غیر واقعی است. چرا که روانشناسی عشق میگوید عشق از شناخت میآید و احساسات تند بدون شناخت هوس یا احساسی زودگذر است. شناخت درست از شخصیت طرف مقابل و درک تفاوتها و شباهتها کمک میکند تا احساس عاشقانه عمیقتری به وجود بیاید. شناخت کمک میکند با دید بازتر و آگاهانهتر و احساسی واقعیتر تصمیم گیری کنید.
شناخت واقعی نیازمند گذشت زمان، توجه به ویژگیهای یکدیگر، گذشت و صبوری، درایت و خردمندی است. پس لازم است بین شناخت و احساس تعادل برقرار کنید. در تصمیمگیری قبل از ازدواج باید به تفاوتها و بعد از ازدواج بیشتر به شباهتها اهمیت داد زیرا توجه به تفاوتها، به انتخاب عاقلانه کمک میکند و اهمیت دادن به شباهتها بعد از ازدواج، موجب محکم شدن ارتباط و صمیمیت زن و شوهر میشود. متاسفانه این روند در بین افراد جوان در آستانه ازدواج و افراد متاهل برعکس است یعنی فرد قبل از ازدواج در دریای از احساسات و دلباختگی غرق میشود و بعد از ازدواج خود را در بین ناکامیها و تفاوتهای بسیار، ناامید و خسته میبینند.
برای موفقیت در ازدواج، مهمترین چیز اهمیت تناسب و شباهت زمینه اجتماعی دو نفر است. این یعنی کبوتر با کبوتر، باز با باز. در ازدواج باید با یک نفر زندگی کنید نه اینکه فقط او را دوست داشته باشید. تحقیقات انجام گرفته روی شکستها و موفقیت های ازدواج نشان می دهد که هرچه مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج بیشتر باشد، احتمال موفقیت در ازدواج نیز بیشتر خواهد شد.
فانتزیهای عاشقانه
فانتزیهای عاشقانه باورهایی نادرست هستند که بسیاری از ما درباره عشق داریم. این افسانهها میتواند موجب ازدواج به خاطر عشق شده و مانع انتخاب هوشمندانه ما گردد. در زیر به برخی از این فانتزیهای عاشقانه اشاره میکنیم:
1- عشق شفا میدهد!
بعضی به اشتباه فکر میکنند که میتوانند با داشتن یک رابطه عاشقانه و ازدواج به خاطر عشق، مشکلات روان شناختی خودشان را درمان کرده و مسوولیت پذیرتر شوند.
2- اگر عشق بخواهد اتفاق بیفتد، اتفاق خواهد افتاد
عشق آموختنی است. عشق یک فعالیت مهم است که توجه و اراده فرد را میخواهد به طور قطع ترشح هورمونی هر فردی که عاشق میشود، اتفاق میافتد اما عشق ماندگار باید پرورش یابد و امکان رشد داشته باشد.
3- عشق و رابطه عاشقانه مانند رودی است که آدم را با خود میبرد
شما عشق را انتخاب میکنید و یک اتفاق فعالانه است. شما نیاز دارید که درگیرش شوید و گشوده باشید و متعهد شوید. افرادی که یک پیوند عاطفی ایمن دارند، قادرند پس از هر دلخوری دوباره به هم عشق بورزند و درباره احساساتشان به طرز صحیحی صحبت کنند.
4- مردان و زنان به صورت متفاوتی عاشق میشوند
تصورات قالبی جنسیتی به این باور منجر شده است که موقعی که این هیجان میآید، مرد و زن قطبهای متضادی هستند؛ یک مرد واقعی گریه نمیکند؛ زن هرگز در رابطه عاطفی ارضا نمیشود و تصورات دیگری از این قبیل، اما نیاز به دوست داشتن برای همه به صورتی یکسان وجود دارد زنانی که باور دارند همه مردان در واقع تنها تمایل به رابطه جنسی دارند، عمق عاطفی همسرشان را دست کم میگیرند.
5- خوشبختی با عشق اول
یکی از باورهای شایع غلط و احساسی درباره عشق و رابطه عاشقانه این است که اگر من با اولین فردی که عاشقش شدهام ازدواج کنم، خوشبخت میشوم، وگرنه بدبختی تمام زندگیام را میگیرد. اما پختگی، مهارت و تواناییهای ارتباطی انسانهاست که تضمین کننده یک رابطه موفق است و این تواناییها فقط در یک نفر خلاصه نشدهاند
6- عشق به تنهایی کافیست
روابط عاشقانه به تنهایی نمیتواند فرد را در زندگی مشترک به موفقیت و رضایت برساند. عشق همان طور که ناگهانی میآید، ممکن است ناگهانی هم برود. پس اگر همه سرمایه خود را روی این احساس بگذارید و صرفا ازدواج به خاطر عشق داشته باشید ضرر میکنید.
منبع: مجله ستارهhttp://setare.com