ازدواج يک نياز طبيعي است اما برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک باید دلایل منطقی داشته باشیم. مواردی مانند بالا رفتن سن و دوری از خانواده نمی تواند دلیل درستی تشکیل زندگی مشترک باشد. در ادامه با سوربان همراه باشید تا دلایل غیر منطقی برای ازدواج کردن و ازدواج نکردن را برشماریم. امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما قرار بگیرد.
ازدواج یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی هر فرد است. با رشد جوامع و تغییر در فرهنگ زندگی در تفکرات و عقاید راجع به ازدواج نیز تغییراتی صورت گرفته است. دیگر جوانان بدون اینکه همدیگر را بشناسند ازدواج نمیکنند و خودشان راجع به این امر تصمیم میگیرند و معیارهایشان نیز با نسلهای قبلی خود متفاوت است و کلا چارچوب ازدواج در حال تغییرات اساسی است.
چیزی که باید بدانیم این است که نمیتوان برای ازدواج یک قانون کلی گذاشت و از آن پیروی کرد، بلکه هر فردی باید با شرایط و خصوصیاتی که دارد و بر اساس آنها ازدواج کند. بحثی که ما میخواهیم به آن بپردازیم راجع به یکسری عقاید غلط و غیرمنطقی راجع به ازدواج کردن یا ازدواج نکردن است.
ممکن است فردی به دلیل یک تفکر اشتباه سالها مجرد و تنها بماند و هیچ وقت نیز متوجه اشتباه خود نشود و بالعکس ممکن است شخصی به دلیل یک عقیده غیر منطقی تن به ازدواجی دهد که خوشبختی را از خود دور و دورتر کند. با بررسی این دلایل غیرمنطقی راه را برای تصمیمگیری شما که بر سر دوراهی ماندهاید واضح تر میکنیم تا راحتتر تصمیم بگیرید.
دلایل غیر منطقی برای ازدواج کردن
اگر دلیلتان برای ازدواج یک یا چند دلیل از دلایل زیر است بیشتر فکر کنید و دلایل بهتری برای آن بیابید. با توضیحاتی که در ادامه میخوانید حتما متوجه خواهید شد که دلایلتان برای این تصمیم کافی و درست نیست.
1 - ازدواج همه مشکلات را حل میکند: گاهی خانوادهها برای سر به راه شدن و مسوولیتپذیر شدن فرزندشان، او را به ازدواج ترغیب میکنند در صورتی که ازدواج خود مسوولیت مضاعفی بر دوش افراد است و اگر فردی نتواند از پس مسوولیتهای دوران مجردی خود بر بیاید به سختی میتواند از پس مشکلات و مسوولیتهای زندگی مشترک بر بیاید. پس فکر نکنید ازدواج مشکلات را حل میکند. اگر مشکلی در هر زمینه ای دارید سعی کنید قبل از ازدواج آن را حل کنید تا مشکلات خود را وارد یک زندگی جدید نکنید.
2 - با ازدواج به استقلال میرسیم: درست است که شما با ازدواج، مستقلتر از زمانی خواهید شد که در خانه پدری زندگی میکردید اما در زندگی مشترک شما به یک استقلال دو نفره با همسرتان میرسید که در همه زمینهها باید با همسرتان تصمیمگیری کنید و نمیتوانید به تنهایی تصمیم بگیرید و باید راجع به تصمیمات و اعمال خود در برابر همسرتان پاسخگو باشید. پس به امید آزادی مطلق ازدواج نکنید چرا که ازدواج هم قید و بندهای خود را دارد.
3 - با ازدواج میتوانم از خانواده ام دور شوم: سختگیری بعضی از پدر و مادرها فرزندانشان را مجبور میکنند تا با ازدواج، از آنها و سختگیریهایشان دور شوند. وقتی ازدواج میکنید بدون تردید به کمک والدین خود احتیاج دارید و همین که بدانید آنها در کنار شما هستند برایتان قوت قلب خواهد بود. پدر و مادر هر چقدر سخت گیر باشند از یک ازدواج ناموفق و همسری که برای شما مناسب نیست بهتر است، پس به جای ازدواج از سر ناچاری، به فکر راه حلی برای حل مشکلات با والدینتان باشید. ازدواج راه حل مشکلات نیست، بلکه موقعیتی جدید برای زندگی است که مشکلات مخصوص بخود را دارد. پس هیچ وقت برای حل مشکلی تن به ازدواج ندهید.
4 - اگر ازدواج نکنم سنم بالا میرود و دیگر نمیتوانم یک ازدواج موفق داشته باشم: سن ازدواج یک دغدغه همیشگی برای کسانی که میخواستند ازدواج کنند بوده است. سنهای مختلفی برای ازدواج کردن اعلام شده ولی باید گفت که تمام اینها تنها آمار هستند و نمیتوانند ضامن این باشند که شما در سن مناسبی ازدواج کردهاید یا نه. هر وقت که شرایط ازدواج کردن (که در ادامه راجع به آن خواهیم گفت) را داشتید و شخص مناسبی برای ازدواج پیدا کردید معطل نشوید و اگر سنتان داشت بالا میرفت نترسید و تن به ازدواجی از سر اجبار ندهید. همیشه به یاد داشته باشید که ازدواج ناموفق بسیار دردناک تر از تنهایی است.
5 - چون عاشق او هستم فقط باید با او ازدواج کنم: اکثر ازدواجهایی که با عشق شروع شده و به طلاق انجامیده با این تفکر آغاز شده است. عشق لازمه زندگی زناشویی است اما برای آن کافی نیست و اگر شما فقط به خاطر اینکه عاشق فردی هستید با او ازدواج کنید همانقدر اشتباه است که فقط به خاطر پول یا ظاهر با کسی ازدواج کنید، چرا که تمام اینها جزئی از زندگیاند و نه کل آن. عشق در زندگی مشترک با عشق در دوران مجردی از همه لحاظ متفاوت است و حتی احساسهای دورنی آن فرق میکند. وقتی وارد زندگی مشترک میشوید به همفکری و همدلی احتیاج دارید، به کسی که شما را درک کند و به شما آنطور که میخواهید توجه کند و احترام بگذارد و هزاران چیز دیگر که تنها با عشق میسر نیست و به فاکتورهای دیگری نیز احتیاج دارد. غم عشقی از دست رفته، ممکن است چند روز یا نهایتا چند هفته طول بکشد و به یک خاطره تبدیل شود اما یک زندگی شکست خورده تا سالها شما را آزار خواهد داد.
6 - من با او ازدواج میکنم تا به زندگی مرفهی دست پیدا کنم: مادیات نیز مانند عشق یک جنبه از زندگی است و نمیتواند تنها دلیل آن باشد. بسیارند کسانی که از لحاظ مادی مشکلی ندارند ولی احساس خوشبختی نمیکنند و آرزوی آرامش دارند.
با این دلایل غیرمنطقی اگر تن به ازدواج دهید احتمال موفقیت شما کاهش پیدا میکند. عشق، مادیات، سن مناسب، استقلال و دوری از سختگیریهای والدین همگی نکات مثبتی هستند اما برای اینکه تصمیم بزرگی برای زندگیتان بگیرید کافی نیستند. برای همین این دلایل غیرمنطقی را کنار گذاشته و با چشمی باز و معیارهایی منطقی ازدواج کنید.
دلایل غیرمنطقی برای ازدواج نکردن
بسیاری از افراد علی رغم اینکه دوست دارند ازدواج کنند اما نمیتوانند به کسی پاسخ مثبت بدهند اینها برای خود دلایلی دارند که به نظر خودشان دلایل درستی است اما در واقع غیر منطقیاند. برخی از این دلایل غیر منطقی عبارتند از:
1 - من فردی کامل برای ازدواج میخواهم: افراد ایدهآلگرا در زندگی هیچگاه کسی را مناسب ازدواج پیدا نخواهند کرد. شاید خودشان هم ندانند که دنبال فردی صددرصد کامل میگردند اما معیارهایشان آنقدر ایدهآل است که کمتر کسی با تمام معیارهایشان جور درمیآید. هیچ فردی صددرصد کامل نیست و تمام ما این را میدانیم. برای ازدواج، همه ما تمام معیارهای خوب را برای همسرمان میخواهیم اعم از مادیات، معنویات، خانواده، تحصیلات و... اما همانطور که ما کامل نیستیم نباید از همسرآینده مان هم انتظار داشته باشیم کامل باشد. پس باید در معیارهای خود اهم و فی الاهم کنیم و از بعضی معیارها چشمپوشی کنیم. این دیگر به ما بستگی دارد که با شناخت کاملی از خود ، این معیارها را به ترتیب اولویت بچینیم و همسر آینده خود را انتخاب کنیم.
2 - هیچکس در حد من و خانواده من نیست: خودخواهی و خود بزرگ بینی بعضی افراد نیز هم در هنگام انتخاب و هم بعد از ازدواج مایه دردسر آنها است، چرا که در هنگام انتخاب کمتر کسی را میپسندند و بعد از آن نیز همیشه خود را بهتر از همسر خود میپندارند. تمام ما انسانهایی هستیم با نقاط قوت و ضعف. بعضیها دارای نقاط مثبت بیشتری هستند و بعضیها نقاط منفی بیشتری دارند. بعضیها نقاط مثبتشان آشکارتر است مثلا ظاهر زیبایی دارند و خونگرم و مهربانند ولی بعضیها نقاط مثبت پنهانتری دارند مثلا بسیار کاردان و عاقلند، در مشکلات و بحرانها راهگشا هستند و بسیاری صفات که در انسانها نهفته یا آشکار است. تا وقتی خود را از همه برتر بدانید هیچگاه پیشرفت نخواهید کرد و افراد دیگر را نیز از خود دور میکنید. برای همین از موضعتان پایین بیایید و باور کنید شما نیز نقاط منفی دارید. کافیست نگاهی در آینه بیندازید یا به رفتار خود با دیگران دقت کنید آنوقت شاید این نقاط منفی را دیدید.
3 - وقتی پیشرفت شخصیام تمام شد ازدواج میکنم: بعضی از افراد فکر میکنند زندگی مشترک مانع پیشرفت آنها میشود یا اینکه فکر میکنند باید وقتی زندگی مشترکشان را آغاز کنند که همه چیز داشته باشند و به همه جا رسیده باشند. زندگی مشترک آغاز راهی ست که دونفر با هم برای آینده خود و فرزندانشان تلاش میکنند و در پی ساختن زندگی و به دست آوردن آرامش هستند. درست است که زندگی مشترک مسوولیت به همراه دارد اما به هیچ وجه مانع پیشرفت شما نخواهد شد و چه بسا یک ازدواج موفق و یک همسر همراه، شما را در راه پیشرفت در کار و تحصیل و هرچه که میخواهید همراهی و کمک کند.
منبع: جام جم