افراد باهوش از چه مشکلاتی رنج میبرند؟
همه ما شاید گاهی به این فکر کرده باشیم که خیلی باهوش هستیم. با یک ایده ابتکاری یا یک حدس دقیق اغلب حس رضایت عمیقی به ما دست میدهد. چون پیدا کردن چیزی شبیه به آلبرت اینشتین در خود همیشه حس خوبی دارد.
در این مطلب از سایت سوربان در مورد مشکلات عجیبی خواهیم گفت که میگویند درون شما یک نابغه پنهان شده است.
مشکلاتی که نشانه هوش بالای شماست
بیشتر مردم فکر میکنند افراد بسیار باهوش اَبَرانسانهایی هستند که هیچ مشکلی ندارند چون مغزشان در هر موقعیتی به کمکشان میآید و آنها مجبور نیستند با مشکلاتی که مردم عادی درگیرشان میشوند، دست و پنجه نرم کنند.
اما حقیقت چیز دیگری است؛ افراد بسیار باهوش هرقدر هم که باهوش باشند بالاخره انسان هستند. مشکلات افراد باهوش با مشکلات افراد عادی به نوعی متفاوت هستند، اما همانقدر دردسرساز و چالشبرانگیزند.
بسیاری اوقات این مشکلات میتوانند با عدم درک اطرافیان همراه شوند و باعث شوند افراد باهوش احساس تنهایی کنند.
مشکلات افراد باهوش
۱. حرف های معمول روزانه حوصله تان را سر میبرد.
حرف زدن دربارهی موضوعات معمول روزانه میتواند برای شما بسیار سخت و حوصله سر بر باشد. علت این است که ذهن شما پر از ایدههای بزرگ است.
موضوعات مورد علاقهی شما احتمالا هنر، علم و فلسفه هستند و این موضوعات به ندرت در مکالمات روزمره پیدا میشوند. شما احساس میکنید وقتتان دارد تلف میشود و در دریایی از عبارات بیپایان روزمره و خستهکننده گرفتار شدهاید و درحال غرق شدن هستید. چیزی که شما میخواهید، یک همفکر است تا با هم ایدههایی دربارهی موضوعات مهم رد و بدل کنید.
۲. به جای حرف زدن بیشتر فکر میکنید.
مغز شما طوری برنامهریزی شده است که همهی راه حلهای ممکن و پاسخهای مختلف یک مسئله را در نظر بگیرد، پس ممکن است شما نسبت به یک فرد معمولی زمان بیشتری احتیاج داشته باشید تا به نتیجهای برسید یا نظرتان را درمورد موضوعی بیان کنید.
به احتمال زیاد اگر مطمئن نباشید که پاسختان درست است یا فکر کنید ایدهای که میخواهید مطرح کنید چندان مهم نیست، اصلا صحبت نخواهید کرد. موضوعی که شما را درگیر میکند این است که افراد دیگر با عملکرد ذهن شما آشنایی ندارند و در برخورد با شما گیج میشوند و فکر میکنند شما عجیب و غریب، درونگرا یا بیعلاقه هستید.
۳. کار شما به راحتی برایتان خسته کننده میشود.
نیاز مغز شما به درگیر بودن دائمی با موضوعات جدیدتر و بزرگتر باعث میشود شغلی که زمانی برایتان جالب و هیجانانگیز بود، به کاری خستهکننده تبدیل شود. وقتی همهی راههایی که میتوانستید با آنها خلاقیت را وارد کارتان کنید امتحان کردید، شغلتان به یک درگیری هر روزه تبدیل میشود و شما صرفا میخواهید مسئولیتهایتان را تمام و انجام وظیفه کنید. علاوه بر همهی اینها، معمولا رئیستان شما را درک نمیکند و فقط میخواهد کار انجام شود.
۴. گاهی اوقات نمیتوانید عمل کنید.
در دنیایی پر از افراد زرنگ و پُرکار که عمل کردن برای همه مهمتر از ایدههای بزرگ است، متفکر بودن کار سختی است. ممکن است گاهی آنقدر ذهنتان درگیر ایدههای بزرگ باشد که انگیزهی عمل کردن را فراموش کنید. متأسفانه گاهی دیگران این ویژگی را با تنبلی اشتباه میگیرند و همین مسئله باعث سرخوردگی شما میشود.
۵. در ارتباطات اجتماعی ناشی محسوب میشوید.
دردسر شما به موارد بالا ختم نمیشود و این مورد نتیجهی همهی مشکلات قبلی است. اگر هنگام بحثهای معمول احساس ناراحتی میکنید، تا از موضوعی مطمئن نباشید در موردش حرف نمیزنید، ایدههای قدیمی که قبلا امتحان کردهاید برایتان الهامبخش نیستند و پرداختن به ایدهها برایتان جذابتر از عمل کردن به آنهاست، مردم شما را در دستهی افراد ناموفق در مناسبات اجتماعی قرار میدهند. آنها نمیدانند با این کار تنها فشار بیشتری بر دوش شما میگذارند و باعث میشوند بیشتر در فکر رفتار اجتماعیتان فرو بروید.
۶. خیلی سخت عاشق میشوید.
سفر شما در راه عشق از مردم عادی سختتر و طولانیتر است. از آنجا که شما بسیار محافظهکارتر، مستقلتر و تحلیلگرتر هستید، مردم این ویژگیهای شما را به اشتباه با سرد و خودبین بودن مرتبط میدانند. علاوه بر اینها، کمبود حس فوریت و اضطرار در شما میتواند باعث شود به سرعت عمل نکنید و عشقتان به تدریج فروکش کند.
هرقدر هم که درگیریهای روزانهی شما سخت باشند، نباید اجازه بدهید شما را از رشد و حرکت بازدارند. میتوانید با توضیح دادن برخی موارد برای دیگران به آنها کمک کنید تا درک بهتری از نیازهای شما به دست آورند و با این کار فرصتهای بیشتری برای پرورش ایدهها و موفقیتِ بیشتر خلق کنید.